حلما ودانشگاه رفتن مامانی
یک هفته هست که ترم جدید شروع شده ومن با کمک وهمراهی خانواده ،با وجود حلما جونی راهی دانشگاه شدم.بعد از تعطیلی تابستون و یک ترم مرخصی وکلی بخور وبخواب واستراحت،حسابی تنبل شدم و دانشگاه رفتن سخت شده.دختر گلم حسابی باهام همکاری میکنه.پیش مامان جونی میمونه واصلا اذیت نمی کنه.مرسی دختر گلم این ترم اخرمه زودی تمام میشه.ان شا الله شاهد دانشگاه رفتن تو باشم قندعسل.
اینجا باباجون برات لالایی خونده و رو پاهاش تکونت داده تا خواب رفتی.پاشون هم درد نکنه.
مثل همیشه درحالی که فکر میکنیم یه خواب عمیق رفتی وآروم میخواهیم بلند شیم بریم دنبال کارامون شما ما روسوپرایز میکنی.انگار نه انگار که یک ساعت داشتیم زحمت می کشیدیم خوابش کنیم
عزیــــــــــزمی خـــانـمـــــــــــی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی