حلما جانحلما جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

شیرینی زندگیم حلما

شب قدر

شب نوزدهم ماه رمضان،حلما هم پا به پای ما بیدار موند .من که نزدیکای سحر شدیدا خوابم گرفته بود اما حلما همچنان پرانرژی مشغول بازی بود.این اولین ماه رمضان و اولین شب قدریه که حلما نازی درک می کنه.پارسال این موقع تودل مامانیش بوده حالا امسال برای خودش خانمی شده و مراسم احیا شب قدر شرکت می کنه.دختر گلم طاعات وعبادات قبول.حلما جان به همراه دختر خاله اش در مسجد.   ...
26 تير 1393

خرابکاری!!!

چند روز پیش بابای مهربون موبایلش رو گذاشته بود روی زمین وبی خبر از اینکه حلما خانوم چه نقشه ای واسش کشیده.منم تو اشپزخونه سرگرم اشپزی بودم.بعد از نیم ساعت که اومدم سراغ گل دختر ذیدم وای چکار کرده .در عرض چند دقیقه حلما چنان داغونش کرد که دیگه غیر قابل استفاده شده،البته برای باباش.برای حلما که یک اسباب بازی جذابه. طفلی باباش  چقدر گوشیشو دوست داشت.               ...
24 تير 1393

نهمین ماهگرد

حلمای من تو یک ماه گذشته یاد گرفته چهار دست وپا میره تو ی خونه  هر طرف که میرم دنبالم میادتو اتاق تو حال تو اشپزخونه،اشپزخونه یک پله داره 4روزه یاد گرفته خودشو ازپله بکشونه بالا،کلی ذوق میکنیم وقتی میبینیم ازپله بالا وپایین میره یاد گرفته دست میزنه،وقتی دست میزنه ما هم باهاش دست میزنیم حلما هم خیلی  خوشش میاد.کلمه های عجیب وغریبی میگه (زبون نی نی ها).خیلی کنجکاو به هر چیزی دست میزنه هرچیزی که روی زمین افتاده باشه رو تودهنش میکنه.مراقبت کردن ازش سخت تر شده.با استفاده از یک تکیه گاه میتونه بلند شه دست به مبل ها میگیره وبلند میشه .خیلی دیدنییه .اوج بامزه گی هاش شده.با عروسکاش زیاد بازی نمیکنه به وسایل خونه بیشتر علاقه...
12 تير 1393
1